دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 7:53 :: نويسنده : mar♡jan
پآییـ ـز شده و خرمــ ـآلوهآی لبآنتــ ـ گل اندآخـ ـته ؛ مرآ به نوبرآنـ ـه ای گـ ـس مهمـ ـآن کـ ـن! پآئیز مبآرکـــــــ ـــــــ من و یکـ ـ پاییـ ـز و یکـ ـ مهر در جاده ای پر پیچ و خم از برگـ ـ های نم پاییزی ،
کمیِ مـ ـه و کمی بـ ـوی آتش
نظرات شما عزیزان:
قلب من قطعه ای از مزار تنهایی هاست / غم دنیاست که در گوشه ی قلبم پیداست
وقتی احساس کنم نیمه ای از جان منی / بی تو هر جا بروم باز وجودم تنهاست
سکوت
یعنی اما … یعنی اگر … یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …
ای دنیا ای دنیا کجایی
ای دنیا ای سحرا کجایی ای عشق من ای دنیای من ای گل من ای نفس من کجایی دوست دارم کجایی دنیای من دوست دارم وای دنیای من کجایی رفتی اره رفتی به اون دنیا د کجا رفتی منو با این دنیا تنها نذار منو رها نکن دنیای من
زندگی رادوست دارم نه درقفس
عاشقی رادوست دارم نه درهوس تورادوست دارم تااخرین نفس.... اپپپپپمممممم میای آریا
ساعت9:28---3 مهر 1392
مرجانک عزیزم چقد زیبا سرودی
قصه برگهای تنهارو که در جاده پر پیچ و خم عشق کوله باری از خاطره به تو هدیه کردند و آه! کنار تو چقد زیباست ای نبض احساس همیشگیم چقد زیباست...
بعضی ها رو باید از توی رویات بکشی بیرون و محکم بغلشون کنی
بعد آروم در گوشش بگی: آخه تو چرا واقعی نیستی لا مصب...؟
ديگر از تمام ديالوگ هاي عاشقانه خسته شدم
دلم فقط يک سلام,يک دوستت دارم خشک و خالي از لبــاني با صــــــداقـــــــت مـي خــــــواهد . . . . .!
برگ های پاییزی. سرشار از شعور ِ درخت اند. و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند. آرام قدم بگذار …. بر چهره ی تکیده ی آن ها. این برگها حُرمت دارند.. درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است .
زیبا بود باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
qashng bod , mrci az khabaret
|